قرآن دربارهی زنان پیر سالخوردهی از پا افتادهای كه جاذبهی جنسی خود را از دست داده و مورد رغبت جنسی مردان واقع نمیشوند نیز رعایت احتیاط میكند. در عین حال كه میفرماید باكی نیست بر آنها كه جامهی رویی خود را كنار بگذارند منتهی با این شرط كه متبرّج به زینت نباشند یعنی خود را نیارایند و زینت و زیوری به خود نبندند، با این وصف باز هم میفرماید، اگر همان پیرزنان جانب عفاف را رعایت كرده و خود را كاملاً بپوشانند بهتر است و به پسند خدا نزدیكتر.اینك به خود آیهی شریفه توجّه فرمایید:
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتِی لا یَرْجُونَ نِكاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛[1]
"وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ"یعنی زنهای بازنشستهی از تمایل جنسی كه دیگر امید مطلوبیّت در نظر مردها ندارند. اینگونه زنها، باكی نیست بر آنها كه جامهی رویی خود را از خود دور كنند به شرط این كه خویشتن را به زیور و زینت نیارایند. ولی در عین حال رعایت احتیاط را نیكو دانسته و میفرماید"وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ"این كه خود را بپوشانند و عفاف كامل را رعایت نمایند، بهتر و پسندیدهتر است. با این حال بفرمایید آیا قرآن دربارهی زنان زیبا و جوان تا چه حدّ رعایت احتیاط و حفظ عفاف كامل را لازم و واجب خواهد دانست؟ در این آیه هم تأمّل بفرمایید:
... وَ لا یَضْرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ...؛[2]
زنان مسلمان پای به زمین نكوبند كه زینت مخفیشان دانسته شود و جلب توجّه مردان نماید...
آن چنان كه زنان عرب جاهلی خلخال به مچ پا میبستند و موقع راه رفتن برای جلب توجّه مردان پا به زمین میكوبیدند و از این راه چشم و دل مردها را به سمت خود معطوف داشته و افكار آرام آنان را آشفته و ناآرام میساختند، لازم است خانمهای مسلمان در اینگونه دقّتها و باریكبینیهای قرآن بیندیشند و پی به مسؤولیّت سنگین خود ببرند و بدانند دین مقدّس اجازهی هیچگونه رفتار و گفتاری كه اندك اثر تحریكی نسبت به مردان نامحرم داشته باشد به زنان مسلمان نمیدهد و با حسابی دقیق، تمام اعمال زن را از طرز راه رفتن و سخن گفتن و لباس پوشیدن و نگاه كردن و آرایش نمودن، تحت مراقبت كامل و كنترل شدید قرار داده است و در جزییترین كارش رعایت اصل تحفّظ و عفاف را لازم دانسته و بالمآل صلاح و فلاح و سعادت و سلامت جامعهی مسلمین را در گرو مستوریّت زن و بركنار بودن او از چشمانداز شهوتآلود مردان نشان میدهد و در آخر آیهی مربوط به پوشش زن میفرماید:
...تُوبُوا إلَی اللهِ جَمِیعاً أیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[3]
...همگی به سوی خدا توبه برید ای گروه مؤمنان! باشد كه به فلاح و رستگاری نائل شوید.
از این كه دنبال موضوع حجاب و پوشش زن، توبهی عمومی و همگانی را قرآن دستور میدهد، معلوم میشود كه بیحجابی زن، گناه عمومی و انحراف اجتماعی را باعث و موجب میگردد؛ به طوری كه افكار تمام طبقات را آلوده و فاسد میسازد و صحنهی لغزش برای همگان بهوجود میآورد. طبیعی است در محیطی كه زنان و دختران، بیپرده و با تبرّج به زینت در برابر مردان و جوانان جلوه كنند و با رفتار و گفتار تحریكآمیز خود، هیجان و تَوقان[4] در دلها ایجاد نمایند، در یك چنین محیطی بسیار مشكل است كسی سالم از گناه بماند و فكر معصیت در مغز خود نپروراند. به هر نحوی است وسوسهای در دلش پیدا میشود و خاطرهی شیطانی، از حال الهی و قداست روحی بیرونش میبرد.
پس محیط بیحجابی نسوان، در واقع محیط طغیان و عصیان است، مرتع و چراگاه مخصوص شیطان است و قهراً از مسیر فلاح و سعادت منحرف بوده و محتاج به توبهی عمومی و تطهیر اجتماعی است و لذا میفرماید:
...تُوبُوا إلَی اللهِ جَمِیعاً أیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛
...همگی توبه به سوی خدا برید تا رستگار شوید.
میدانیم كه در شرع مقدّس عدّهای از مردان نزدیك سببی و نسبی به عنوان محارم زن معرّفی شدهاند و زن موظّف به تستّر از آنها نیست. یعنی واجب نیست كه خود را از آنها بپوشاند. اصناف محارم عبارتند از: شوهر، پدر، پدرشوهر، پسر، پسر شوهر، برادر، برادرزاده، خواهرزاده، عمو، دایی، داماد (شوهر دختر).
البتّه اینها شرعاً نسبت به زن، محرمند امّا توجّه به این نكته هم بسیار لازم است كه مسألهی استثنای محارم در باب حجاب زن طوری نیست كه موجب فتح باب برای بیپروایی و بیبندوباری گشته و مردمی آن را بهانهی آزادی در اختلاط مرد و زن قرار داده و تشكیل محافلی به عنوان محفل فامیلی بدهند و مردان و زنان جوان به این عنوان كه به هم محرمند، آن مادرزن است و این هم داماد، آن عروس است و این هم پدرشوهر، آن پسر شوهر است و این هم زن پدر، تحت این عناوین بهانهای به دست آورده و خود را آزاد در جلوهگری و نظربازی بدانند و بیپروا و آرایش كرده با هم بنشینند و برخیزند، بگویند و بخندند و به كلّی موضوع جذبهی حادّ و آتشین غریزهی جنسی را نادیده بگیرند و چنین پندارند كه با یك جملهی صیغهی عقد كه جاری شد و در نتیجه یكی داماد شد و دیگری مادرزن، به كلی آن غریزهی سركش جنسی هم خاموش شد و از بین رفت و دیگر هیچگونه خلط و آمیزش میان آن مرد جوان كه داماد است با این زن جوان كه مادرزن است یا میان آن پسر جوان كه پسرشوهر است با این زن جوان كه زن پدر است، تولید جذب و انجذاب نخواهد كرد و خطری بهوجود نخواهد آورد.
به همین جهت و بر اساس همین اشتباه یا بهانهجویی است كه شنیده میشود بعضی از خانوادهها كه از یك طرف مسلمانند و میخواهند مرز دینشان به ظاهر محفوظ باشد و از طرف دیگر هم تابع جریان روزند و میخواهند همرنگ جماعت گردند و مجمع فامیلی تشكیل داده و مرد و زن با هم مخلوط گشته و از قید و بند حجاب دست و پاگیر رها شوند، فوراً به سراغ قانون محرمیّت در اسلام میروند و دختر بچّهی آن زن را برای این مرد جوان عقد موقّت كرده و بعد بذل مدّت میكنند و در نتیجه با هم داماد و مادرزن میشوند و همچنین دوّمی و سوّمی و چهارمی، همه با هم محرم میشوند و بعد پرده و حجاب را كنار گذاشته و با كمال اطمینان خاطر و آزادی مطلق، مرد و زن در میان هم میلولند و بسیار هم دلخوشند كه هم مرز دینی خود را حفظ كردهاند و در مجمع خود نامحرمی را راه ندادهاند و هم از قافلهی روشنفكران(!) عقب نماندهاند و مرد و زن با هم مختلط گشته و از قید و بند حجاب رَستهاند.
این معنای سوء استفاده از قانون است و با خود دین، مرز دین را شكستن و به بیپروایی و بیتقوایی، رنگ دین و دینداری زدن و احكام خدا را ملعبهی دست خود ساختن! در صورتی كه هر كس به آیات و روایات مربوط به حجاب زن مراجعه نماید و دقّتهای عجیب شرع مقدّس را در جدا ساختن مرد و زن از هم در نظر بگیرد، به یقین میداند كه هرگز شارع حكیم، رضا به این بازیگریها نمیدهد و این بازیگران را در ردیف مستهزیین به احكام خدا میشمارد. قانون حكیمانهی محرمیّت در اسلام كجا و این مسخرگیها كجا؟ قانون محرمیّت در اسلام برای رفع حَرَج است، نه برای رفع حُجْب و حیاء و فتح باب برای اختلاط مرد و زن.
البتّه بعد از این كه پیوند متین ازدواج بر اساس ناموس طبیعی و اجتماعی محقّق شد، قهراً اختلاط و ارتباط افراد در فامیل با هم بیشتر و نزدیكتر میشود و در این صورت اگر زن موظّف به پوشش كامل از مردان نزدیك فامیل مانند پدرشوهر و پسر شوهر و شوهر دخترش باشد و آنها نیز مكلّف به چشمپوشی و ترك نگاه به آن زن باشند، مسلّم به مشقّت و دشواری فراوان خواهند افتاد و زندگی بر هر دو دسته حَرَجی خواهد شد. اینجاست كه شرع مقدّس در وظیفهی پوشش زن تخفیفی داده و میفرماید، در صورت ایمن بودن از نگاههای شهوتآلودِ همان مردان نزدیك فامیل كه به عنوان محارم در دین معرّفی شدهاند، میتواند خود را از آنها نپوشاند و آنها نیز به شرط عدم ریبه و تلذّذ، نگاه كردنشان به آن زن جایز است.[5]
حالا این قانون مبتنی بر اساس حكمت رفع حرج كه جنبهی استثنایی دارد، كی و چگونه ممكن است تجویز كند كه بهمنظور تسهیل اختلاط غیرضروری مرد و زن، صورت عقدی بهوجود آوریم و داماد و مادرزن مصلحتی بسازیم و نتیجهی بیقیدی و بیپروایی بگیریم و غالباً در این موارد چون قصد ازدواج واقعی در كار نیست، تمشّی قصد انشاء زوجیّت كه شرط صحّت عقد است خالی از اشكال نیست (البتّه موارد ضروری برای تخلّص از ابتلاء به حرام كه آقایان فقها تجویز میكنند، خارج از بحث است).
به هر حال این مسأله، مورد اتّفاق آقایان فقهای عظام است كه زن در صورتی كه نسبت به محارمش ایمن از نظر ریبه و نگاه شهوت آلود آنان نباشد واجب است خود را از آنها نیز بپوشاند و بر فرض ایمن بودن از ریبه و تلذّذ نیز احتیاط آن است كه از ناف تا زانو، خود را از محارمش (غیر شوهر) بپوشاند.[6]
۱- نظر قرآن دربارهی پیرزنان را بیان کنید.
۲- سرّ دستور توبهی عمومی در ذیل آیهی حجاب را شرح دهید.
[1]ـ سورهی نور، آیهی ۶۰.
[2]ـ سورهی نور، آیهی ۳۱.
[3]ـ سورهی نور، آیهی ۳۱.
[4]ـ توقان: اشتیاق و آرزو.
[5]ـ نگاه ریبهدار، نگاهی است كه عادتاً خطرانگیز باشد و ترس آن برود كه منجر به وقوع گناه گردد. امّا نگاه با تلذّذ، نگاهی است كه صرفاً برای لذّت بردن توأم با شهوت باشد هر چند خوف لغزش و وقوع گناه در كار نباشد.
[6]ـ العروة الوثقی، چاپ آخوندی، صفحهی ١٨٤، با حواشی مراجع وقت، فصل ستر و ساتر، فصل ٨ از فصول كتاب الصلوة، اوائل فصل.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت